همین چند ماه پیش بود که وقوع این سیل را پیش بینی کرده بودم و از خطرات ناشی از آن نوشتم. بله، سیل آمدو دلخوشی میلیونها هوادار فوتبال در پهنای جغرافیایی عظیمی به نام ایران را با خود برد. نه از «سیل بند» خبری شد نه کسی صدای آژیر هشدار را شنید و نه حتی ستادی برای مدیریت بحران تشکیل شد. بزرگ ترین باشگاههای فوتبال ایران که اتفاقا محبوبترینها در آسیا هم هستند توسط کنفدراسیون فوتبال آسیا کنار گذاشته شدند تا مشخص شود این کنفدراسیون هم به بهانه محبوبیت و برند جذاب آنها تا جایی حاضر است چشمش را روی قوانین و الزامات فوتبال حرفه ای ببندد. شاید وقت آن رسیده که با صراحت بیشتری از وزارت ورزش بعنوان مالک و متولی این دو باشگاه بپرسیم شما برای امانت مردم ایران نزد خود،چه کردید؟ چه اتفاقی باید رخ دهد که تصمیم سازان کشور به صرافت اشتباه در نحوه اداره استقلال و پرسپولیس اعتراف کنند و طرحی نو دراندازند. لطمات اعتباری به حیثیت کشور به کنار ،چه کسی پاسخگوی آن شور ونشاط اجتماعی است که از جوانان این کشور دریغ شد. چقدر باید هزینه می شد تا به اندازه حضور در فینال آسیا آدرنالین در خون این جامعه تولید شود و ضربان قلبشان ریتم تند بگیرد.
با یک حساب سرانگشتی این دوباشگاه می توانستند با پاداشهای آسیایی خود بخش زیادی از هزینه های خود را هم در این بن بست درآمدزایی از عرق جبین استخراج نمایند.اما همه اینها دریغ شد چون ما نمی توانیم یکبار و برای همیشه راه و چاه را برای حیات آنها فراهم کنیم.اتفاقی که سالهاست فوتبال جهان از آن عبور کرده است و فرمولش واضح و مبرهن است.
امروز که ما در بهت و حیرت این فاجعه نشسته ایم باردیگر برخود وظیفه می دانم به اهالی مجلس و دولتمردان درمورد اساسنامه فدراسیون فوتبال هشدار دهم.اتفاقی که عدم توجه به تصویب آن با استانداردهای فیفا می تواند فاجعه دوم یعنی حذف از جام جهانی را به همراه آورد. حذفی که حتما امارات با دلارهای نفتی اش حاضر است هزینه فراوانی برای محقق شدن آن بدهد.آیا کسی حاضر است صدای دردمند یک فوتبالدوست را بشنود و یکبار هم که شده فکری برای علاج واقعه پیش از وقوع آن کند؟ اما به هر روی من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.